احادیثی از برخورد امام حسین علیه السلام با فقرا و مساکین و کمک هایی که حضرت به نیازمندان می نمود
روزی امام حسین علیه السلام در راه به گروهی فقیر برخورد کرد که عباهای خود را پهن کرده بودند و نان خشک می خوردند.
آنها امام را بر سر سفرهی خود دعوت کردند. امام از اسب خویش فرود آمد و فرمود:« خداوند متکبران را دوست ندارد.» نزد آنها نشست و با آنان همراه شد.
سپس فرمود:« من دعوت شما را پذیرفتم؛ شما نیز دعوت مرا قبول کنید.»
آنگاه آنها را به خانهی خود برد و به خدمتکار خود فرمود:« هر چه برای مهمانان عزیز و مخصوص کنار گذاشتهای حاضر کن.»
سفرهی مفصلی گسترده شد، امام از آنان پذیرایی کرد و به آنان هدایای زیادی بخشید.
اسامه بن زید بیمار و غمگین بود. امام حسین علیه السلام نزد او رفت و فرمود:« ای برادر، چرا غمگینی؟»
گت:«شصت هزار درهم بدهکارم.»
فرمود:«بدهی تو بر عهده من.»
گفت:«می ترسم بمیرم و بدهیام ادا نشده باشد.»
فرمود:« تو تا وقتی که من بدهی ات را نپردازم، از دنیا نمی روی.»
و همین طور هم شد. امام حسین تا قبل از ارتحال او بدهی اش را پرداختند.
پس از شهادت امام حسین علیه السلام دیدند شانههای او پینه بسته است. از امام سجاد علیه السلام در این باره سوال کردند.
فرمود:« پدرم بس که انبانهای غذا را بر پشت خود کشید و به خانه زنان بیوه و کودکان یتیم و فقرا و مساکین برد، پشتش پینه بست.»
منابع
بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۱۸۹، حدیث ۱٫
منتهی الامال، ج۱، ص ۵۳۰٫
تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۵۷٫
بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۰، حدیث ۲- مناقب، ج ۴، ص ۶۶ و منتهی الامال، ج ۱، ص ۵۳۴٫
بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۹، حدیث ۲- مناقب.
https://www.khaierin.ir/?p=584