از شایع ترین اختلالاتی که بازماندگان بعد از بروز بلایای طبیعی و انسانی با آن مواجه می‌شوند، اختلال سوگ و سوگ ناتمام است که در این مبحث به آن میپردازیم

به گزارش پایگاه خبری خیرین به نقل از موسسه خیریه محک ؛ در هنگام بروز بلایای طبیعی یا انسانی چون زمین‌لرزه، سیل، آتش‌سوزی و از همه مهم‌تر پاندمی کرونا که این روزها همه جهان را درگیر کرده است، خسارت‌های ظاهری ملموس‌ترین پیامد این نوع از حوادث است. بسیاری از مردم نیز به دنبال کمک‌رسانی و امداد برای این خسارت‌ها هستند که البته بسیار مهم هستند. به طور مثال در همین پاندمی کرونا بیشتر تیم‌های مردمی و داوطلب تمرکز جدی بر رعایت اصول بهداشتی و تأمین نیازهای بیمارستانی و کادر درمان داشته و در مرحله بعدی نیز بر مسائل کمک معیشتی خانواده‌های آسیب دیده در بحران اقتصادی کرونا گام برداشتند. ولی آنچه که ممکن است کمتر به آن توجه شود، ضرورت مداخلات تخصصی در بدو حادثه و بازسازی روانی آسیب‌دیدگان در طی زمان است. مداخله در بحران به صورت کوتاه مدت و بلند مدت می‌تواند از بروز مشکلات بعدی جلوگیری کند و به بازگشتن به شرایط عادی زندگی کمک کند. یکی از شایع‌ترین اختلالاتی که بازماندگان بعد از بروز هر گونه بلایای طبیعی و انسانی با آن مواجه می‌شوند، اختلال سوگ و سوگ ناتمام است.

روزهاست شاهد ابتلای مردم زیادی در جهان به ویروس کرونا هستیم و در این بین ممکن است عزیزانی را به همین علت از دست داده باشیم. آنچه پذیرش و تحمل این فقدان را سخت‌تر می‌کند عدم امکان برگزاری مراسم ترحیم و سوگواری است. حالا چرا؟

حمایت، همبستگی و همدلی که در مراسم سوگواری از اطرافیان دریافت می‌کنیم آنچنان مهم و ضروری است که به ما در عبور از مرحله اولیه سوگ یعنی گذار از انکار کمک می‌کند. مراحل خاکسپاری و تشییع کمک می‌کند بپذیریم که عزیزمان دیگر نیست. در خاکسپاری به راحتی و به کفایت گریه می‌کنیم، از عزیزمان خداحافظی می‌کنیم و با حمایتی که از اطرافیان دریافت می‌کنیم کم‌کم نیروی از دست رفته خود را بازیافته و به زندگی باز می‌گردیم.

افرادی که در دوران کرونا عزیزان‌شان را از دست می‌دهند برایرعایت فاصله گذاری اجتماعی می‌بایست مراسمی برگزار نکنند و این امر چند تأثیر روانی ناخوشایند بر این افراد دارد. 
یکی این‌که با برگزار نکردن مراسم برای فرد فوت شده و عدم حضور در مراسم خاکسپاری، بسیاری از افراد، حس جدا شدن از عزیز از دست رفته خود را پیدا نمی‌کنند و همواره احساس می‌کنند که او حضور دارد و منتظرند هر لحظه از در خانه وارد شود؛ بنابراین همین امر باعث می‌شود فرد از واقعیت‌ها فاصله بگیرد.

دوم آن‌که عدم برگزاری مراسم باعث می‌شود حمایت‌های روانی- اجتماعی صورت نپذیرد و فرد احساس تنها و بی‌پشتوانه بودن کند و فکر کند که پس از مرگ عزیزی که از دست داده است، همه‌ زندگی نیز پایان یافته و چیزی جز افسردگی و تنهایی باقی نمانده است؛ به همین دلیل ممکن است دچار حالات افسردگی شود. 
سوم آن‌که به دلیل سوگواری و گریه و زاری نکردن، تخلیه روانی، عاطفی و هیجانی انجام نمی‌شود و فرد دچار یک بغض در گلو مانده و دل‌شکستگی می‌شود زیرا در مراسم عزاداری، یادآوری خاطرات متوفی و ذکر مصیب انجام و باعث می‌شود افرادی که عزیز خود را از دست داده‌اند گریه و خود را تخلیه روانی کنند اما زمانی که به دلیل کرونا این مراسم عزاداری برگزار نمی‌شود وابستگان نیز این تخلیه روانی را ندارند و دچار مشکل می‌شوند.

چهارم آن‌که وقتی فردی فوت می‌کند، بازماندگان او با برگزاری مراسم و دادن خیرات احساس بهتری پیدا می‌کند چرا که باور دارند اثرات مثبت این اقدام برای عزیز از دست رفته‌شان ماندگار است. همچنین وجدان فرد بازمانده نیز آسوده می‌شود زیرا حس می‌کند برای فرد فوت‌شده، کار مثبتی انجام داده است و در دوران کرونا به دلیل این‌که برگزاری چنین مراسمی ممکن نیست، فرد بازمانده دچار احساس اضطراب، افسردگی و وسواس فکری می‌شود.

ما نام این نوع سوگ را «سوگ ناتمام» می‌گذاریم. سوگ ناتمام با انواع سوگ‌های معمولی که ما برای خاکسپاری‌ها حضور پیدا می‌کنیم، حتی سوگ ناشی از خودکشی یک فرد یا مفقود شدنش متفاوت است و یک گروه جدید محسوب می‌شود.

حال با توجه به پاندمی کرونا و عدم امکان برگزاری مراسم تدفین بسیاری از مردم ابزار مهم تسلی بخشی را در گذر از سوگ از دست داد‌ه‌اند. بنابراین شیوع اختلال سوگ می‌تواند در این دوران افزایش چشمگیر داشته باشد در حالیکه شاید اصلاً دیده نشود و به اهمیت آن واقف نباشیم. بنابراین نیاز است متخصصان به این مساله از زوایه‌های جدید و متناسب با شرایط فعلی بپردازند.

تحمل از دست دادن عزیزان در جوامعی شبیه به ایران نسبت به جوامع دیگر که به لحاظ فرهنگی حساب کمتری برای این مناسک باز کرده‌اند دشوارتر و سنگین‌تر خواهد بود.

تیم متخصص سوگ در واحد روان‌شناسی محک با شعار «محک می‌داند که در غم نمی‌توان تنها ماند» مدتی است که نگاه خود را به سوگ در بازماندگان کودک مبتلا به سرطان گسترده ساخته و با راه‌اندازی کلینیک تخصصی سوگ که به طور قطع تنها کلینیک تخصصی سوگ درمانی در حوزه بیماران مبتلا به سرطان در ایران است، کار خود و رسالت خود را آغاز نموده است. حال با توجه به دغدغه‌های همیشگی محک بر اساس منشور انسان‌گرایی و نیز با توجه به بحران مربوط به پاندمی کرونا و سوگ های ناتمام در این دوران، سعی کردیم با نگاهی ژرف‌تر و با زاویه مناسب به پدیده مرگ و سوگ درمانی نگاه کنیم. با توجه به بحران کرونا در حوزه سوگ با واژه‌ها و مفاهیم جدیدی روبرو هستیم که سعی کردیم با کمک تیم متخصص برای هر کدام متناسب با شرایط موجود راه کار عملی بیاندیشیم.

بخش دوم :

مدیر خدمات حمایتی مؤسسه خیریه محک:
آثار سوگ ناتمام در دوران کرونا می تواند اختلالات روانى ایجاد کند

گفتگوى ما از مقایسه اثرات مخرب و گاه غیر قابل جبران پاندمی کرونا بر جامعه با بلایای طبیعی شروع شد و برای اینکه به موضوع تأثیر عدم برگزاری مراسم سوگ برای درگذشتگان در دوران فاصله گذاری اجتماعى بر ناتمام ماندن عزاداری و سوگ برای بازماندگان بپردازیم، راه حل‌های مؤثر همدلی را در عصر تکنولوژی از نظر گذراندیم.

در این مسیر بهناز آسنگری مدیر خدمات حمایتی مؤسسه محک با تجربه سال‌ها حمایت روانی از خانواده‌هایی که با بیمارى سرطان فرزندشان دست و پنجه نرم مى کنند و برخی نیز کودکان‌شان را از دست داده‌اند، همراه ما بود و از دید روان‌شناسی به سوالات پاسخ داد. در این گفتگو مطرح شد که مؤسسه خیریه محک در زمینه آسیب‌شناسی موضوع سوگ کمیته‌ای را تشکیل داده و به صورت تخصصی به آن می‌پردازد. شرح این گفتگو را در ذیل می‌خوانید.

شیوع بیماری کرونا، چطور به بروز پدیده‌ای به عنوان اختلال سوگ در جامعه دامن می‌زند؟ در حالی امروزه روان‌شناسان از بروز این پدیده هشدار می‌دهند که معمولاً اثرات روانی شایع بعد از وقوع بلایای طبیعی به شمار می‌رود نه یک بیماری واگیردار. در این خصوص توضیحاتی دهید.

خسارت‌های ظاهری ملموس‌ترین پیامد در هنگام بروز بلایای طبیعی چون زمین‌لرزه، سیل و آتش‌سوزی هستند. بسیاری از آحاد مردم، سازمان‌های امدادی، مؤسسات مردم نهاد و خیریه‌ها نیز برای جبران همین خسارت‌های ظاهری که البته بسیار مهم نیز هستند به کمک افراد آسیب دیده می‌شتابند. حتی در بسیاری از موارد مشاهده می‌کنیم که متخصصان روان‌شناس نیز در مراحل وقوع آسیب روانی یا برای جلوگیری از آن وارد عمل می‌شوند و مداخلات مؤثری را شکل می‌دهند.

در پاندمی کرونا بیشتر تیم‌های مردمی و داوطلب بر رعایت اصول بهداشتی و تأمین نیازهای بیمارستانی بوده و در فاز بعدی نیز بر مسأله کمک معیشتی خانواده‌های آسیب دیده در بحران اقتصادی کرونا گام برداشتند. ولی متأسفانه آنچه که ممکن است کمتر به آن توجه شود، ضرورت مداخلات تخصصی در بدو حادثه و بازسازی روانی آسیب‌دیدگان در زمان شیوع این بیماری است. یکی از شایع‌ترین اختلالات برای بازماندگان بعد از بروز بلایای طبیعی که دامنه اثرات آن کم شباهت با شیوع بیماری کرونا در جامعه نیست، اختلال سوگ است. اختلال سوگ در ساده ترین معنی خود، زمانی به وجود می‌آید که افراد بنا به شرایطی نظیر خودکشی، مفقود شدن، حادثه رانندگی و … نتوانند مراحل طبیعی که در نهایت به پذیرش این فقدان کمک می‌کند را طی کنند. همزمان با بیماری کرونا هم متأسفانه افرادی که عزیزان خود را به علت این بیماری یا هر علت دیگری از دست دادند به دلیل عدم امکان برگزاری مراسم خاکسپاری و عزاداری که تأثیر به سزایی در تخلیه روانی و پذیرش مرگ دارد محروم بودند. به همین دلیل است که معتقد هستیم برای مواجه با اثرات مخرب و در پاره‌ای مواقع اثرات غیر قابل جبران پدیده اختلال سوگ می‌بایست به بازسازی روانی افراد آسیب دیده پرداخت.

روزهاست شاهد ابتلای مردم زیادی در جهان به ویروس کرونا هستیم و در این بین ممکن است عزیزانی را به این علت یا دلایل دیگر از دست داده باشیم، آنچه پذیرش و تحمل این فقدان را سخت‌تر می‌کند عدم امکان برگزاری مراسم ترحیم و سوگواری است. چرا؟

پذیرش مرگ اطرافیان ذاتا برای انسان سخت و دردناک است، بنابراین در تمام اعصار انسان از روبرو شدن با واقعیت مرگ و ناتوانی خود در مقابل کنترل آن فرار کرده، اما واقعیت اینجاست که مرگ بدون اینکه از ما سوالی بپرسد به سراغ ما می‌آید، چه در بستر بیماری، چه با بلایا و چه با تصادف و غیره؛ در حال حاضر نیز مرگ با ویروسی به نام کرونا خود را نشان داده است.

حمایت، همبستگی و همدلی که در مراسم سوگواری از اطرافیان می گیریم آنچنان مهم و ضروری است که به ما در عبور از مرحله اولیه سوگ یعنی گذار از انکار کمک می‌کند. مراحل خاکسپاری و تشییع کمک می‌کند بپذیریم که عزیزمان دیگر نیست. در خاکسپاری به راحتی و به کفایت گریه و از عزیزمان خداحافظی می‌کنیم. با حمایتی که از اطرافیان دریافت می‌شود کم کم نیروی از دست رفته خود را بازیافته و به زندگی باز می‌گردیم.

در این روزها عدم برگزاری این مراسم به سوگ ناتمام برای بازماندگان می‌انجامد و اختلال سوگ را پدید می‌آورد. بنابراین شیوع این اختلال می‌تواند در این دوران افزایش چشم‌گیر داشته باشد در حالیکه شاید اصلا دیده نشود و به اهمیت آن واقف نباشیم.

بهترین جایگزین در زمانی که نمی‌توانیم حضور فیزیکی در مراسم یادبود داشته باشیم چیست؟

دانشمندانی مانند ملینا اسمیت معتقدند که مهم‌ترین عامل برای التیام سوگواری حمایت دیگران است و توصیه می‌شود که حتی چنانچه فرد اغلب عادت به ابراز احساست و عواطف خود با دیگران ندارد، مهم است تا درباره مصیبت پیش آمده و احساسات خود صحبت کند و آنها را در خود نریزد. مهمترین کاری که شما به عنوان یک دوست می‌توانید انجام دهید آن است که فقط در کنار فرد سوگوار بمانید. حال که امکان حضور در کنار یکدیگر کمتر شده است بهتر است با استفاده از ابزارهای موجود در فضای مجازی بودن و همدلی با عزیزانمان را امکانپذیر کنیم. ممکن است دقیقاً ندانید چه بگویید یا چه کاری انجام دهید، این چندان مهم نیست. اجازه ندهید این احساسات مانع حضور ( مجازی و تلفنی) شما در کنار فرد سوگوار شود. حمایت شما در این دوران بیش از هر زمان دیگری ضروری است. مهم آن است که بدانید شما قرار نیست راه حلی برای مشکلات او بیایید یا به سوال‌هایش پاسخ دهید این کار صرفا با کمک متخصصین این حوزه قابل انجام می‌باشد شما فقط باید گوش شنوایی برای او باشید، بدون آنکه بخواهید حضور خود را به وی تحمیل کنید. یادتان باشد هرگز غم و اندوه او را کوچک نشمارید و بگذارید در مورد فقدانش با شما صحبت کند و اگر دوست داشت گریه کند. شما فقط باشید.

کمی درباره تجربه محک در این زمینه برای ما بگویید؟

محک ۲۹ سال است که در زمینه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان فعالیت می‌کند و در این سال‌ها تجربه‌های بسیاری در زمینه روش‌های همراهی و همدلی با خانواده‌هایی دارد که کودکان خود را از دست داده‌اند. از دست دادن فرزند برای خانواده‌ها غیرقابل باور و سخت است و محک در این مسیر می‌داند که در غم نمی‌شود تنها ماند. در همین راستا این مؤسسه با کمک واحد روان‌شناسی و مددکاری اجتماعی، کمیته سوگ را تشکیل داده است. در این کمیته با توجه به اهمیت و ضرورت سوگ، از نظر تخصص روان‌شناختی به خانواده‌هایی که دچار فقدان فرزند خود شده‌اند کمک می‌شود و تلاش دارد تا آنها بتوانند با کمترین آسیب روانی به زندگی خود ادامه دهند. در واقع زندگی خانواده‌ها با از دست دادن فرزند دچار ایستایی می‌شود و دغدغه این کمیته این است که این خانواده‌ها به خط پایه زندگی قبل از فوت کودک خود که همان پویایی پس از فقدان است، برسند. امیدواریم در آینده با گسترش فعالیت‌هایمان در کمیته سوگ بیشتر از قبل بتوانیم به توانمندی خانواده‌ها پس از یک فقدان کمک کنیم.

این را هم اضافه می‌کنم که محک بر اساس این تجربه که طی سال‌ها همراهی با کودکان مبتلا به سرطان و خانواده‌های آن‌ها به دست آمده است، برای پاسخ به یکی از دغدغه‌های اساسی جهان پس از کرونا که همان سوگ ناتمام و اختلالات روحى ناشى از آن است به نوبه خود در جستجوى راه حل بوده که به زودی در این‌باره به اطلاع رسانی خواهد پرداخت تا همه جامعه بتوانند از آن استفاده کنند.

از صمیم قلب آرزو مى کنیم که سلامتى به جهان‌مان باز گردد و با تداوم حمایت ها از فرزندان کوچک محک حتى در این روزهاى سخت، آنها هم پیروز مبارزه خود با سرطان باشند.