در یک مستند تلویزیونی دیدم که پدر معتاد برای خرید مواد مخدر دوچرخه ی پسر خردسال خود را فروخته بود و پسر چندین شبانه روز بابت این قضیه گریه می کرد

خیرین-الیاس شعبانی-هیچ فقری بدتر از فقرفکری و فرهنگی نیست.این جمله شاید چکیده و خلاصه ی همه ی حرفهای گفته و نگفته ی ما در این یادداشت باشد.اصلا بسیاری از افراد به دلیل فقر فرهنگی دچار فقر مالی شدند.بسیاری از فقرای مالی شاید به دلیل فقر فکری است که سالهاست از اسارت فقر مالی و مادی رها نمی شوند.چه بسا نوع نگاه یک انسان به زندگی و به مقوله ی درآمد و هزینه و یا حتی نگاه و جهان بینی اش در مورد کار و فعالیت باعث شده تا او به قله های سعادت مادی و معنوی برسد و یا برعکس دچار فقر و گرفتاری شدید مالی باشد.

هیچ فقری بدتر از فقرفکری و فرهنگی نیست

برای نمونه به مقوله ی اعتیاد فکر کنید.بسیاری از افرادی که به واسطه ی ضعف فرهنگی و هویتی گرفتار اعتیاد می شوند میلیون میلیون سرمایه های حاضر و خالص خود را صرف عیاشی می کنند و بعد از سال و سالیانی فقیر مطلق می شوند.حالا وظیفه ی هرکسی که می خواهد این قبیل افراد را از فقر نجات بدهد چیست؟

آیا صرف کمک مالی به اینطور افراد کارساز است؟فردی که حتی به دوچرخه فرزندش(۱) و یا بالاتر به فرزند خودش هم رحم نمی کند(۱) و صدها میلیون تومان هم که پول نقد داشته باشد هزینه ی همین امور می کند آمادگی دریافت کمک مادی دارد؟مسلما کمک و امداد فرهنگی و فکری مقدم بر کمک و امداد مادی است.

یا جدای از مورد قبل یک دانش آموز نوجوان را تصور کنید که حالا به هر دلیلی تحت حمایت یک موسسه یا نهاد خیریه است.خیر حامی او بودجه ی دولت گرفته تا کمک های مردمی،کم گرفته تا زیاد برای این نوجوان هزینه می کند تا وی تحصیل کند و به درجات علمی و شغلی و…برسد.فکر کنید که موسسه یا نهاد خیریه فکری برای رشد فرهنگی و تربیتی این فرد نداشته باشد.برنامه ی حمایتی فرهنگی برای او نداشته باشد.دشمن فرهنگی ما هم که بیکار ننشته.بعد از چندسال این عجیب و ناراحت کننده نیست که بنشینیم و خدای نکرده بگوییم چندین و چندسال از یک کودک نیازمند حمایت مالی کردیم اما چون برنامه ای برای حمایت فرهنگی از وی نداشتیم حالا خدای نکرده او فرسنگ ها با معیارهای حداقلی جامعه از نظر اخلاقی و اجتماعی فاصله داشته باشد.

یا چطور است به خانمی فکر کنیم که در حالی که فرزندانش به مقدار کافی مواد غذایی مغذی و سالم ندارند که بخورند مبالغ زیادی برای خرید لوزام آرایشی و یا لباسهای چینی مارک قلابی خورده می پردازد؟یا خانواده ای که میلیون ها تومان خرج تجملات و وسایل غیر ضروری می کند و همین خرج و برج ها او را بدهکار و بدهکارتر کرده تا نهایتا محتاج کمک این و آن می کند.

اهمیت دادن به امورات فرهنگی و تربیتی آنقدر مهم و ضروری است که همیشه یکی از دستورات اصلی خداومد به انبیا و رسولانش بوده است.همانطور که در آیه ۲ سوره جمعه یکی از اهداف اصلی بعثت پیامبر خاتم را تزکیه و آموزش امت عنوان کرده است.آنجا که می فرماید:

هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ

او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!

آیه ۲ سوره جمعه

همه ی این حرفها و بیشتر از این حرفها که در این یادداشت کوتاه نمی گنجد به خوبی نمایانگر درجه ی اهمیت امورات فرهنگی توامان و همراه محرومیت و فقر زدایی است.باشد که مسئولین و متولیان امر به این نکات بیاندیشند.در یادداشت جداگانه ای در مورد اینگه چرا به محرومیت زدایی فرهنگی کمتر توجه می شود می پردازیم.

۱-در یک مستند تلویزیونی دیدم که پدر معتاد برای خرید مواد مخدر دوچرخه ی پسر خردسال خود را فروخته بود و پسر چندین شبانه روز بابت این قضیه گریه می کرد

۲-منظور فروش کودکان است که به گفته ی نهادهای نظارتی طی این چندساله از طرف والدین معتاد و کارتن خواب رشد داشته

  • نویسنده : الیاس شعبانی