شعر همواره از بهترین روشها جهت انتقال مفاهیم ارزشمند بوده است.اینجا مجموعه ای از اشعار نیکوکاری و کمک به دیگران را تقدیمتان می کنیم

شعر نیکوکاری-پایگاه خبری خیرین-شعر همواره یکی از بهترین وبرترین روشها جهت انتقال مفاهیم بلند و ارزشمند بوده است.در این مطلب مجموعه ای از این اشعار را تقدیمتان می کنیم.توجه داشته باشدی که این اشعار از شاهران به نام این مرز و بوم جمع آوری شده اند. توجه داشته باشید که این مطلب به مرور تکمیل خواهد شد.برای دیدن سایر مطالب(احادیث،آیات،داستان ها و سخن زرگان در مورد نیکوکاری و امور خیریه این لینک را کلیک کنید)

شعر نیکوکاری زیبا از سعدی:

ببخش ای پسر کآدمی زاده صید

به احسان توان کرد و، وحشی به قید

عدو را به الطاف گردن ببند

که نتوان بریدن به تیغ این کمند

چو دشمن کرم بیند و لطف و جود

نیاید دگر خبث از او در وجود

مکن بد که بد بینی از یار نیک

نیاید ز تخم بدی بار نیک

چو با دوست دشخوار گیری و تنگ

نخواهد که بیند تو را نقش و رنگ

وگر خواجه با دشمنان نیکخوست
بسی بر نیاید که گردند دوست

سعدی

بوستان

شعر نیکوکاری با شهرت جهانی از سعدی:

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورَد روزگار
دگر عضوها را نمانَد قرار
تو کز محنت دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

سعدی

شنیدم که پیری به راه حِجاز
به هر خُطوه کردی دو رکعت نماز
چنان گرم رو در طریق خدای
که خار مغیلان نکندی ز پای
یکی هاتف از غیبش آواز داد
که ‌ای نیک‌بخت مبارک نهاد
به احسانی آسوده کردن دلی
بِه از اَلْف رکعت به هر منزلی

سعدی

نخواهی که باشد دلت دردمند
دل دردمندان برآور زبند
رۀ نیک مردان آزاده گیر
چو ایستاده ای دست افتاده گیر

سعدی

شعرزیبا در مورد نیکوکاری از شاعر گمنام:

وفا در عهد و در پیمان نکردیم
خدا را یاد با ایمان نکردیم
چگونه از خدا خواهیم درمان
که دردی از کسی درمان نکردیم؟

حاج علی کوچکیان

جانا بیا که خدمت به خلق خدا کنیم ازمال وجان گذشته وارنا فدا کنیم
انرا که داده به امانت بدست ما باید به حق امانت ادا کنیم
مابندگان حضرت حقیم وحق گذار بایدبه سجده روبه درکبریا کنیم
دست وفابدست مجبان حق دهیم بااهل دل محبت وصدق وفا کنیم
شبها بیاد ان تن تب دار خسته جان بهر شفای اوبه تضرع خدا کنیم
این دل که اینه مهر محبت است بادوستان به صدق وارادت وفاکنیم
گر هر مصیبتی که شودجان گذار باقلب پاک شکروسپاس خدا کنیم
احسان کنیم برضعفت تا که روز حشر خودرا قید وبند اسارت رها کنیم
بادست پرفتوت ایثار ومعرفت یاری به دل شکسته وهر بینوا کنیم
هرشب برای حاجت وبهر نیازخویش باسوز دل به درگه دوست التجا کنیم
ماناتوان وخائف وغمگین وعاجزیم تاکه خدا طلب بخشش وعطا کنیم
در را مبند به روی این مستمند فقیر تادم به دم به در گه مستاای دوست رجا کنیم
ای حلال مشکلات که مشکل گشاتوای جزبر درعطای توما روبه کجا کنیم
پیوسته قادری به زبان اورد سخن جانا بیا که برسرپیمان وفا کنیم

استاد قادری

شعر نیکوکاری از شیخ بهایی:

همه روز روزه بودن ، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
زمدینه تا به مکه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابد ، همه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی، همه احتراز کردن
شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش ، طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ یک را، ثمر آنقدر نباشد
که به روی نا امیدی ، در بسته باز کردن

شیخ بهایی

شعر کار خیر و نیکوکاری از فردوسی:

نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندرخورت
چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای
تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندروی
شبی در جهان شادمان نغنوی

حکیم ابوالقاسم فردوسی

گر تو نیکی کنی جزا یابی
در جهان جاودان بقا یابی

سنایی غزنوی

با دوست چو بد کنی شود دشمن تو
با دشمن اگر نیک کنی گردد دوست

شاه سنجان(خواجه رکن الدین محمود خوافی سنجانی)

شعر نیکوکاری و کار خیر از صائب:

دوردستان را به احسان یاد کردن همت است

ورنـــه هر نخلـی به پای خود ثمـر می افکـند

صائب تبریزی

هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت
برنروید هیچ از شه دانه احسان چرا
هر کجا ویران بود آن جا امید گنج هست
گنج حق را می‌نجویی در دل ویران چرا
بی ترازو هیچ بازاری ندیدم در جهان
جمله موزونند عالم نبودش میزان چرا

مولوی

شعر نیکوکاری و احسان از جامی بزرگ:

چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش
چون رنده ز کار خویش بى‌بهره مباش
تعلیم ز ارّه گیر در کار معاش
چیزى سوى خود مى‌کش و چیزى مى‌پاش

جامی

زندگانی چو مال میراث است
که نبینی به فاش جز به زکات
پس ز طاعت بده زکاتش از آنک
به زکات است مال را برکات

خاقانی شروانی (دیوان اشعار)

حفظ زر را نیست تدبیری به از بذل زکات
خون گلها را ز منع باغبان باید گرفت

صائب تبریزی

گر باغبان زکات زر گل برون کند
باد خزان طراوت گلشن فزون کند

صائب تبریزی

اگر بینى که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینى، گناه است

سعدی

ز هیچ کور درین ره عصا دریغ مدار
زکات راستی از کج روان مگردان راه

صائب تبریزی

منبع جمع آوری اشعار:سمسام